امام خمینی(ره) میراث‌دار همه‌ی انبیاء بود؛ همچنان که تلاش انبیاء برای ایجاد محیط مناسب برای تربیت و پرورش انسان‌ها بود و این مهم با ایجاد حاکمیت اسلامی و حکومت توحیدی محقق می‌شود. در چنین فضایی انسان‌ها می‌توانند بدون جبر و با آزادی فکر و عقیده، با اختیار راه درست را انتخاب کنند.

 

به گزارش خبرنگار زریوار خبر، روزگار عجیبی بود؛ مردم مظلوم دنیا در چنگال سلطه‌ی غرب و شرق عالم گرفتار بودند.گاهی افراد نخبه و آزاده‌ متوجه‌ این مشکلات می‌شدند، با قیام خودجوش به پا می‌خواستند، یا افرادی با قلم‌شان روشن‌گری می‌کردند. افرادی هم تمام حقایق را از ترس جان و مالشان در قلب‌شان حبس می‌کردند و با خود به گور می‌بردند. حال عامه‌ی مردم خراب‌تر بود، آن‌ها چنین زندگی خفت‌باری را پذیرفته بودند، یا صبر( به معنای غلطش) می‌کردند.

سوال اینکه چه شده بود که بعد از آمدن راهنماها و پیامبران اولوالعزم و ائمه معصومین چنین بلایی بر سر مردم دین‌دار آمده بود؟ در صورتی که دین ادعا کرده بود برنامه‌ای برای رسیدن به «حیات طیبه» برای همه‌ی مردم در همه‌ی اعصار دارد.

مهم‌ترین پاسخ این است که؛ قدرتمندان عالم نمی‌خواستند معارضینی داشته باشند به این جهت استعمار، دین را برای مردم اینگونه تفسیر کرد؛ دین به‌طور کل از سیاست‌ و اداره‌ی صحنه‌های زندگی انسان جداست و دین یک رابطه‌ی شخصی و قلبی و در نهایت یک رابطه‌ی اخلاقی با انسان‌هاست. دین بدون مبارزه را ساختند. به این معنی که دین یک امر فردی است و برای مسائل زندگی‌ساز و جامعه ناکارآمد است. عجب تفسیری از دین! دین اهرم تحرک ملت‌ها، به داروی خواب‌آور و مخدر توده‌ها تبدیل شد. از عوامل تحریف دین، دشمنان مغرض آگاه و دوستان کم‌اطلاع ناآگاه بود.

در چنین شرایطی منجی آمد، نه فقط برای نجات ملت‌ها از زیر بار ظلم و بی‌عدالتی‌ها بلکه برای نجات اسلام، آن هم اسلام ناب محمدی، اسلام بدون التقاط، بدون تحریف. اسلام پوسته‌ای، که ره‌آورد استعمارگران و زورگویان بود را با سلاح مبارزه و جهاد از بین برد.

خمینی آمد برای جهاد کبیر او شد خمینی کبیر. افکار را اصلاح کرد، عزم و اراده‌ها را راسخ کرد، «ما می‌توانیم» را به مردم آموخت.

با تبیین حقایق دین، مهم‌ترین بحث دینی یعنی ولایت فقیه را مطرح کرد به تبع آن مسئله‌ی اساسی یعنی حکومت در اسلام مطرح شد. دستگاه سلطه را افشا کرد و مردم را به میدان مبارزه دعوت کرد.

سیاست نه شرقی نه غربی را با شجاعت تمام آورد و با انجام انتخابات برای عموم مردم، مردم سالاری دینی را به منصه‌ی ظهور گذاشت.

امام تحول‌خواه و تحول‌آفرین بود، نه فقط در سطح کشور بلکه در سطح جهان. فضای معنویت و توجه معنوی را در دنیا زنده کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی، روزگار اسلام تازه شروع شد، ملت ایران به رهبری امام، بن‌بست را باز کردند. دو عاملی که موجب چنین نقش‌آفرینی‌ها شد؛ «عبارت است از ایمان و امید. آن چیزی که امام را در این راه پیش برد، او را قادر کرد که این تحوّلهای عظیم را در سطح کشور، در سطح امّت، در سطح جهان برای طول تاریخ به وجود بیاورد، عبارت بود از ایمان او و امید او»(۱۴ خرداد ۱۴۰۲، سی و چهارمین مراسم ارتحال امام خمینی)

او میراث‌دار همه‌ی انبیاء بود؛ همچنان که تلاش انبیاء برای ایجاد محیط مناسب برای تربیت و پرورش انسان‌ها بود و این مهم با ایجاد حاکمیت اسلامی و حکومت توحیدی محقق می‌شود. در چنین فضایی انسان‌ها می‌توانند بدون جبر و با آزادی فکر و عقیده، با اختیار راه درست را انتخاب کنند.

الان در زمانه‌ای هستیم که تلاش انبیاء و سلاله‌ی پاکشان، بصورت حاکمیت انقلاب اسلامی ایران نمود کرده است، وظیفه داریم در حفظ و بهبود و گسترش این امانت الهی مانند امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) تمام قد بایستیم. یکی از خطرات بزرگ پیش‌رو، انحراف خط امام و نهضت خمینی است. با روایتگری صحیح تاریخ معاصر، خصوصا از سال ۴۲ مانع رسیدن دشمن به اهداف شومش شویم.

یادداشتی به قلم فاطمه جعفری