به گزارش خبرنگار «زریوار خبر» به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، معلم تنها یک واژه و فقط یک شمع سوزان نیست که بیسوادی دوران کودکی را به علم جوانی تبدیل کند؛ بلکه انسان بزرگواری است که گاه در پیچوخم روزگار و سرنوشت، دست انسان را گرفته و مشق عشق و انسانیت به او میآموزد.
این تعابیر برای معلم در دورههای دور نیست؛ بلکه در شهر مریوان معلمان جوانی وجود دارند که فراتر از وظیفه رسمی خود دست دانشآموزان روشندل را گرفته و در لابهلای آموزش، انسانیت و عشق را تدریس میکنند.
پرستو و کیانوش کریمی دو معلم نابینا و با هم نسبت خواهر و برادری دارند و چند سالی است که در مدرسه باغچهبان شهر مریوان با دانشآموزان نابینا در ارتباط هستند و از قبیل معلمانی هستند که باید از ذرهذره رفتارهایشان مشق ایثار آموخت.
به بهانه روز معلم پای صحبتهای پرستو مینشینیم که میتواند الگویی از اراده، تلاش و امید برای رسیدن به خواستههایش باشد.
پرستو کریمی نابینای مطلق دارای مدرک کارشناسیارشد روانشناسی عمومی و ۵ سال است که در خدمت کودکان استثنایی مدرسه باغچهبان مشغول به تدریس هستم.
دو خواهر و دو برادر دارم، خواهرانم از خودم بزرگترند و در خانواده من و یکی از داداشهایم (کیانوش) تنها نابینا هستیم.
مدرسهای که در آن قرار داریم مدرسهای است که در کودکی در آن درس میخواندم و در اولین روز آمدن به اینجا با خط بریل آشنا شدم و توفیق پیدا کردم که در خدمت جامعه معلولین باشم و با این آرزو که نگذارم معلول با بیسوادی و نادانی در کنج از خانه بنشیند.
از لحاظ هوشی بچههای روشندل هیچگونه تفاوتی با فرد عادی ندارند و فقط یک حس را ندارند نه برتر و نه کمتر.
در زندگیام پدر و مادر و داداشم (کیانوش) بهترین همراهان و حامیانم بودهاند و واقعاً دستبوس یکایک آنان هستم.
در پاسخ به سؤال آیا نابینایی سخت است؟ نه، باید بگویم نابینایی هیچ محدودیت ایجاد نمیکند، واقعاً محدودیتهای خاص خود را دارد.
در زندگی ناامیدی به نظرم وجود ندارد؛ چون خواستن توانستن است و در هر جا تلاش کنی واقعاً میتوانی موفق باشی حتی با سختترین مشکلات. در این مدرسه نابینایی را داریم که هم نابیناست و هم از نظر جسمی دست ندارد؛ ولی با لب خط بریل را میخواند.
پرستو، این معلم جوان یکی از خاطرات دوران معلمیاش را این گونه بازگو میکند: تقریباً دو سال پیش دو بچه نابینای دوقلو را به مدرسه باغچهبان آورده بودند و والدین آنها از اینکه بچههایشان خواندن و نوشتن را نمیدانند خیلی ناراحت و افسرده بودند و وقتی مرا در دفتر مدرسه دیدند که نشسته بودم در خیال ذهنشان فکر نمیکردند که خانمی نابینا باشد و خواندن و نوشتن را بداند. بعد از گذشت مدتی از ثبتنام بچهها، توانستم خط بریل را به آنان آموزش بدهم. یک روز که پدر و مادر این فرزندان به مدرسه آمده بودند وقتی دیدند که با استفاده از خط بریل بچههایشان میتوانند بخوانند خیلی خوشحال شدند.
در پایان این معلم روشندل برای افرادی که همیشه دم از ناامیدی میزنند پیامی دارد، گفت: خواستن توانستن است واقعاً برای هر چیزی در زندگی تلاش کنی و با توکل به خدا مطمئناً موفق میشوی.
Thursday, 21 November , 2024